من ایده اول رو امتحان کردم گلبرگهای رو پشت آفتابگیر گذاشتم و وقتی خانمم آفتابگیر رو پایین آورد و گلبرگهای ریخت فکر کرد که حشره هستند و آنچنان جییییییغغغغیییی زد که گوشام درد گرفت و شروع به بد و بیراه گفتن کرد منم خوابوندم توی گوشش الانم داریم میریم دادگاه ک عاشقانه از هم جدا بشیم نکبت هم خودتی 😀
علیرضا
2015/04/11
اینجا ایرانه میفهمی ایران هر چی خوندی زود ترجمه نکن
من
2014/07/16
زیبا بود و خلاقانه...حالمو خوب کرد خوش به حالِ پارتنرِ گردآورنده ش... هاهاها